دماوند یعنی.......د......در درونش......م........می جهید.......ا......آتش.......و......ویران کرده بود.......ن.........نواحی.........د.......دور وبرش را .....پس دماوند یعنی در درونش می جهید آتشی که ویران کرده بود نواحی دور و برش را براستی که دماوند قبلا کوهی بود اتشفشانی و از درونش آتش که همان مواد مذاب است بیرون می جهید و تا مدتی نواحی دور و برش از آن اتش نابود شدند .
ستایش یعنی......س......سپاسگزاری .......ت.......تور را ......ا.......انسانها ........ی........یادشان ........ش.........شکرگزا پس ستایش یعنی سپاسگزاری تورا انسانها یادشان شکر گزار براستی که ما انسانها باید شکرگزار خداباشیم و بخاطر نعمات بیشمارش از او سپاسگزاری کنیم.
کاج یعنی ......ک.......کارند........ا........انها را ........ج........جدا جدا پس کاج یعنی کارند آنها را جدا جدا براستی که درختان کاج را جدا جدا و به فاصله می کارند تا که باغ یا پارکی زیبا به نظر رسد.
بهار یعنی ......ب.....بهترین......ه......هدیه .......ا........ارمغانش .......ر.....رزق ( روزی ).پس بهار یعنی بهترین هدیه ارمغانش آورد رزق ( روزی )است. براستی با آمدن بهار انواع و اقسام روزی هایی مانند میوهای درختی و بارانهای رحمت هوای لطیف و خیلی چیزهای دگر می تواند هدیه های بهاری باشند.
خورشید یعنی.......خ.......خواهد آمد....و.......وقتی که.......ر......روز .......ش......شروع شد.......ی......یکباره........د...... در دنیا ....پس خورشید یعنی خواهد آمد وقتی که روز شد یکباره در دنیا راستی که خورشید موقع طلوی یکباره خواهد امد روز شروع می شود در دنیا
حلیمه یعنی......ح.....حلم و بردباریش.......ل.......لایق.....ی.......یگانه......م......محمد مصطفی........ه......هست...پس حلیمه یعنی حلم و بردباریش لایق محمد مصطفی هست براستی که حلیمه دایه محمد مصطفی صبور و بردبار بود و خدای یکتا از میان آن همه دایه حلیمه را برای شیر دادن محمد مصطفی انتخاب نموده است
مخلوق یعنی ...... م.....می خواند......خ.......خدایی که .......ل.......لایقترین .......و......واحد است .........ق.......قبولش دارد.پس مخلوق یعنی می خواند خدایی که لایقترین و واحد است و قبولش دارد براستی که هر مخلوقی خدایش را لایقترین و واحد و یکتا می داند و در همه موارد قبولش دارد.
نخ یعنی ........ن......نیاز.......خ.....خیاط است پس نخ یعنی نیاز خیاط است براستی که نخ برای دوخت و دوز است و بدرد خیاط می خود یکی از وسایل مورد نیاز خیاط است.
زمین یعنی......ز......زمانی.......م.........می رسد.......ی.....یکی......ن.........نباشد ....پس زمین یعنی زمانی رسد که یکی نباشد براستی که روزی می رسد احدالناسی در زمین زنده نباشد و آخر زمان فرا می رسد .